نتایج جستجو برای عبارت :

فصل غمها

نمی دانم چرا در فصل غمها ،مانده ای تنهاگذشته کاروان دل، چرا جا مانده ای اینجامگر عاشق نبودی تو ،خراباتی نبودی توکه در خمخانه مستی، تو ماندی وغمی والانه شوری در سرت مانده، نه سودای وصال یارغمین وخسته ماندی تو، میان سیل ماتم هااز این مردم تو رنجیدی به روی عشق خندیدیبه طعنه این سخن گفتی، چه شد مهر ووفا مارابه دنیا ناسزا گفتی زرنج وغصه نالیدیمگر عاشق نبودی تو، در این شط شب رویادلت را شاد کن ای یار، بیا یکرنگ وصادق شوکه در این معرکه عشق است ومن ی
نوشته‌های روی شن ها،مهمان اولین موج دریا هستند،
اما حکاکی‌های روی سنگ،مهمان همیشگی تاریخند ...
مانند دوستان خوبکه حک شدگان روی قلبند!و ماندگارانی ابدی ...
تقدیم به دوستان همیشه خوبمسپاس از همراهی شما
 
قوی باش و نترس...
هرگـاه بترسی، شکست می‌خوری.ترس از تنگدستی، ترس از شکست، ترس از دست دادن!ترس هیچ قـدرتی برایـت به جـا نمی‌گذارد!وقتی هراسانی، آن‌چه که از آن بیم داری را به سوی خود می‌کشانی…آن‌قدر قوی باش تا هر روز با زندگی روبه رو شوی…
زن
خود را به خدا بسپار، وقتی که دلت تنگ استوقتی که صداقتها ، آلوده به صد رنگ است خود را به خدا بسپار، چون اوست که بی رنگ استچون وادی عشق است او، چون دور ز نیرنگ استخود را به خدا بسپار ، آن لحظه که تنهایی آن لحظه که دل دارد ،از تو طلب یاری خود را به خدا بسپار ، همراه سراسر اوست دیگر تو چه میخواهی ؟! بهر طلبت از دوستخود را به خدا بسپار، آن لحظه که گریانی آن لحظه که از غمها ، بی تابی و حیرانیخود را به خدا بسپار، چون اوست نوازشگرچون ناز تو میخواهد ، او را
ای مرغ بال وپر شکسته تقلا چه می کنیتیری به قلب تو نشسته ،حاشا چه می کنیطوفان حادثه تنیده به غمها وجود توای یار دل خجسته تماشا چه می کنیهر سو به سمت راه نگاه تو می دودبندی به پای تو بسته پر وا چه می کنیاحساس می کنی که رسیدی به حاجتتعشقت طلب زمرغک عنقا چه می کنیبا خستگی به راه طلب می روی چرا؟از آنکه زکوی تو رسته تمنا چه می کنیهر دم به انتظار که ،تو نشستی به انتظاراین کوچه  را به انتظار مهیاچه می کنیبا درد یارسوختی وبه دل پر ز آتشیبا این غم وفراق و
از تو رفتم، از تو و دنیای تو،
از جهان هرزه و رؤیای تو.
صد بیابان تشنة باران و من
بوسه های حسرت لبهای تو.
ماهی طلایی دریای دل
دل زند در سینة دریای تو.
خویش را سوزم چو شمع خیر هسوز،
تا کنم روشن دل شبهای تو.
دل شکست و نشکند خمار دل
از خمار نرگس شهلای تو.
میخورم غمها فزون و بی حساب،
تا که کم گردد کمی غمهای تو.
می کُشد آخر مرا سودا و غم،
گر نمردم از غم و سودای تو.
 
چشم پوشم، تا دمی اندوه و غمها بگذرد،
چشم را وا م یکنم، بینم، که دنیا بگذرد.
عاشقیها از دل و دیوانگی از سر نرفت،
از سر شورید هام صد شور و سودا بگذرد.
غرق گشته در گناه خود ببین تردامنی،
تا به خشکی خشک او گرداب دریا بگذرد.
نوبهار آخر بگشت و دیر شد ایام گل،
بلبل شوریده هم با جان شیدا بگذرد.
گر خطایی بگذرد از ما، سزای ما جزاست،
هر جزای ناسزا هم از سر ما بگذرد.
انتظارم م یگذاری تا به فردا تو مرا،
زندگانی با امید روز فردا بگذرد.
خود را به خدا بسپار،وقتی که دلت تنگ است؛وقتی که صداقتها آلوده به صد رنگ است
خود را به خدا بسپار،چون اوست که بی رنگ است؛چون وادی عشق است او،چون دور زنیرنگ است
خود دا به خدا بسپار،آن لحظه که تنهایی؛آن لحظه که دل دارد از تو طلب یاری
خود را به خدا بسپار،همراه سراسر اوست؛دیگر تو چه میخواهی ؟!بهر طلبت از دوست
خود را به خدا بسپار آن لحظه که گریانی؛ آن لحظه که از غمها بی تابی و حیرانی
خود را به خدا بسپار،چون اوست نوازشگر؛چون ناز تو می خواهد او را ز درو
من آن رودم، دگر در ساحل غمها نمی گنجم،
من آن رازم، دگر در عالم دلها نمیگنجم.
من آن شورم، نمی گنجم دگر در قالب هستی،
من آن شوقم، که در ذوق دل شیدا نمیگنجم.
چنان در خود نمی گنجم، که در عقلی نمیگنجد،
من آن طغیان توفانم، که در دریا نمیگنجم.
نه در وقت و فضا گنجم، نه در شکل و نه در مضمون،
من آن شعرم، به هر شرحی در این معنا نمیگنجم.
من آن طفلم، که در قلبم بگنجد جمله دنیایی،
من آن عشقم، که با دردم در این دنیا نمیگنجم
بازایران کربلا وروز عاشوراشده/همچو روزاربعینی دروطن غوغا شده/اوسلیمانی ایران سرفراز در جهان/دردفاع از ولایت مرهم مولا شده/خون پاک آن بسیجی شد بصیرت آفرین/چون فدایی بهرقرآن عترت وطاهاشده/آن سپهبدقهرمان رزم سوی دشمنان/اوفدااندررکاب حضرت آقاشده/استقامت سعی ایشان درمیان منطقه/اسوه ناب وولایی ازبردنیاشده/ازغم جانسوز ایشان چشمهابارانی است/ماتمش طوفان غمها ازبردلهاشده/وحدتی داده به ایران باعراق وسوریه/در شکوه کشورما نام اوزیباشده/گریه کن
 
 
 اینقدر درد روی درد ریخته است، اینقدر به غم آلوده شده‌ایم، اینقدر غمگین بوده‌ایم و همگان ما را غمگین دیده‌اند که انگار خجالت می‌کشیم شاد باشیم، اگر وقت خوشی هم می‌رسید خوب استفاده کنیم و خوشی کنیم... از خود غم بدتر این عادتِ به غم است... شاید گمان می‌کنیم اگر اندکی خوشی کنیم، غمها را به کناری بنهیم و همه‌ی تیرگی‌ها را فراموش کنیم، صبح فردا که آفتاب بزند و نسیم خنک بوزد و در گل شیپوری بدمد، همه ریشخندمان می‌کنند که این بی‌جنبه‌ها را،
بسم الله الرحمن الرحیم
خسته بودم؛ خیلی خسته تر از آنکه مثل مرغ هی خم بشوم و نوک بزنم و چیزهای ریخته شده کف هال را جمع کنم. چشمهایم گرم شده بود و حالا که بیدار شده بودم بچه ها خواب بودند. هنوز تا ساعت دوازده که خط قرمز من است وقت زیاد داشتم. به خودم گفتم می دانم خسته ای؛ می دانم از ساعت ٤/٥ تا نزدیک ٨ یک نفس در دو جبهه مشق نوشته ای! ولی به این فکر کن که فردا صبح چشمت به هال ریخت و پاش نیفتد. فقط هال را جمع کن. هیچ کار دیگری نمی خواهد بکنی. 
هال را جمع کر
سرافرازم نمودی وزتو ممنونم ای یارمکه بامن همرهی وبا تو افتاده سر وکارمنه از دنیاشکایت دارم ونی شکوه از غمهاوخوشحالم که تو هستی ومن تنها ترا دارممدد کن باز هم باشم کنار تو  اگر دارملیاقت که تو باشی یاور ویار و مددکارمزغم ،مهجوری و دوری به دورم، ای عزیز جانبه دور تو بگردم من به گردت همچو پرگارمچو هستی سخت خوشنودم که هر لحظهبه هر لحظه، تویی آن نازنین دلبند دلدارمبه کویت جان سپارم من ،زعشقت بی قرارم منفقط این جمله را گویم، عزیزم دوستت دارمهمی
تا ز دردم غافلی، از درد و غم مردم،
دریغ، یک قدم رفتی ز من در هر قدم مردم، دریغ.
غم نباشد، گر بمیرم از غم و سودای تو،
چون نمردم از غم تو، از الم مردم، دریغ.
 
باده را گویی حرام و با هوس نوشش کنی،
هرزه را خوانی دروغ و هر زمان گوشش کنی.
زنده های نیم عریان بی حیا در پیش چشم،
مرده را از شرم که آخر کفن پوشش کنی؟
 
زندگی پروا ندارد از بد و نابود ما،
می کفد از غم دل و ناید به کف مقصود ما.
سبزه سان از سبزجانی زیر پا افتاده ایم،
کی توانی زیر پا دید این دل خشنود م
 فصل زیبا و دل انگیز پاییز اصلا متوجه نشدم کِی اومده ، برگی که زیر پام صدای خش خشش دلمو آروم میکرد میگفت خودتو به نفهمی نزن چه بخوای چه نخوای پاییز اومده ،با این همه قشنگی باز دوباره ... ...میدونین در طول این سالهایی که گذر عمر دیده ام همیشه منتظر میموندم تا پاییز بشه ،تا زندگی کنم تا نفس بکشم تا خاطراتم زنده شن و من ... اما مدتهاست که هر سال با آمدن  پاییز هزار بار میمیرم و زنده میشماصلا پاییز میاد که منو بکشه ،کاشکی دنیا یادش بره که من دارم تو
تنها با خدا
دور از شهرها
چند صحفه از دعا
می‌خوانمش همین...
می‌خواستم بیشتر براتون بگم از این تنهایی
ولی کیبورد تحملش را نداشت.
امشب رو با خدا کلی حال کردم...جاتون خالی... :)

سهراب سپهری
شب سردی است و من افسرده
راه دوری است و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
می کنم تنها از جاده عبور
دور ماندند زمن آدمها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غمها
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا با دل من
قصه ها ساز کند پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صب
شب سردی است و من افسردهراه دوری است و پایی خستهتیرگی هست و چراغی مرده
می کنم تنها از جاده عبوردور ماندند ز من آدمهاسایه ای از سر دیوار گذشتغمی افزود مرا بر غمها
فکر تاریکی و این ویرانیبی خبر آمد تا با دل منقصه ها ساز کند پنهانی
نیست رنگی که بگوید با مناندکی صبر سحر نزدیک استهر دم این بانگ بر آرم از دلوای این شب چقدر تاریک است!
خنده ای کو که به دل انگیزمقطره ای کو که به دریا ریزمصخره ای کو که بدان آویزم
مثل این است که شب نمناک استدیگران را هم غمی
همیشه در من اندوهی بود به جا مانده از حرفهایی که نتوانسته بودم به تمامی آنها را به زبان بیاورم
صباح الدین علی
 
در من اندوهی
چون طفلی مشتاق و جستجوگر
زندگی می کند
به جامانده از تمامی حرفها
عاشقانه ها
و آرزوهایی که هیچگاه بر زبان نیامدند
در من اندوهی است چون آن اشکها
آن بغضها و آن خواستنها
که در تنهایی خویش می ریزم
هنگام سخن با لبخندی بر لبانم از تو پنهان می کنم
در من دریایی است از عشق
نفسهای آه آلودت چون طوفانی
دریای جنونم را به تلاطم در می آو
همیشه در من اندوهی بود به جا مانده از حرفهایی که نتوانسته بودم به تمامی آنها را به زبان بیاورم
صباح الدین علی
همواره در من اندوهی
چون طفلی مشتاق و جستجوگر
زندگی می کند
به جامانده از تمامی حرفها
عاشقانه ها
و آرزوهایی که هیچگاه بر زبان نیامدند
در من اندوهی است چون آن اشکها
آن بغضها و آن خواستنها
که در تنهایی خویش می ریزم
هنگام سخن با تو با لبخندی بر لبانم پنهان می کنم
در من دریایی است از عشق
نفسهای آه آلودت چون طوفانی
دریای جنونم را به تلاطم در
همیشه در من اندوهی بود به جا مانده از حرفهایی که نتوانسته بودم به تمامی آنها را به زبان بیاورم
صباح الدین علی
همواره در من اندوهی
چون طفلی مشتاق و جستجوگر
زندگی می کند
به جامانده از تمامی حرفها
عاشقانه ها
و آرزوهایی که هیچگاه بر زبان نیامدند
در من اندوهی است چون آن اشکها
آن بغضها و آن خواستنها
که در تنهایی خویش می ریزم
هنگام سخن با تو با لبخندی بر لبانم پنهان می کنم
در من دریایی است از عشق
نفسهای آه آلودت چون طوفانی
دریای جنونم را به تلاطم در
ترا چون گنج این دنیا بخواهم،
چنین دلجو، چنین زیبا بخواهم.
ز تنهایی نگه دارد خدایا،
ترا تنها، ترا تنها بخواهم.
 
تو که دانی دل پرانقلابم،
دل دیوانه و حال خرابم،
مریز اشکی دگر از چشم آبی،
چو آب چشم خود سازی تو آبم.
 
ادای تو، ادای تو دل من،
ادای یک صدای تو دل من.
زکات حسن ده یک بوسه بر من،
تو سلطانی، گدای تو دل من.
 
سرم را تا سر دار تو بردم،
ز غمها و المهای تو مردم.
ببخشا از کرم ای جان شیرین،
که جانم را برای تو سپردم.
 
  بیاض گردنت از دار بالا،
دو گیسو
میگفت: مهندس ما امتی هستیم که مورد رحمت واقع میشیم... همین که حب اهل بیت توی دلمون باشه و نسبت به دشمنانشون بغض داشته باشیم در نهایت مورد رحمت واقع میشیم... اون حب تمام گناهان رو تحت الشعاع قرار میده...
میگم: میدونستی اگر به بعضی از جهنمی ها بگی عذاب رو ازت برمیداریم... بیا برو توی بهشت... ناراحت میشن؟!!!... دیدن بهشتی ها براشون عذاب بیشتری داره... به اون عذاب نار و جهنم راضی هستن...
میگه: آره...
میگم: این یعنی یه سری ها در این دنیا طلب درونی شون جهنم و نار
دانلود آهنگ جدید سینا بهداد سیزده بهار
Downlaod New Music Sina Behdad 13 Bahar
دانلود آهنگ شاد و زیبا سینا بهداد بنام ۱۳ بهار تیتراژ با کی بریم سیزده بدر
دانلود اهنگ ۱۳ بهار با صدای سینا بهداد از پلی نیو موزیک
دانلود موزیک و ترانه تیتراژ فیلم با کی بریم سیزده بدر
برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید…
تکست و متن آهنگ سینا بهداد سیزده بهار
ای که قدمات رنگ خنده هات
مژده ی فصل گرماست
وقتی که از راه میرسی آخر
عمر سرماست
ای که قدمات رنگ خنده هات
مژده ی فصل گرم
هر پسر و دختری که پا به دوران جوانی می گذارد، بزرگترین آرزویش ازدواج و ایجاد کانون گرم و پر مهر خانواده است، تا یار و مونس و محرم راز پیدا کند و از نعمت زندگی مشترک زناشویی، استقلال و آزادی بیشتری بهره مند گردد. پسران و دختران جوان سعادت خود را در سایه زندگی مشترک جستجو می کنند. چنین میلی بطور طبیعی و فطری در انسانها وجود دارد و نمی توان از آن صرف نظر کرد. آری بزرگترین پناهگاه مطمئن برای جوانان، کانون گرم خانوادگی است که می توانند اضطرابهای در
   این روزها که باید «درخانه بمانیم»، با بسیاریِ غمها، سخت می توانم کنار بیایم. قبل‌تر غم را می‌شد فریاد زد، حتی اگر صداها بالا نیامده کوتاه می شدند! می شد عزیزان را در آغوش گرفت و از بار غمشان کاست. قبل از کرونا، آسانتر «می توانستیم» بار از دوش هم برداریم، اما این روزها با اندکی سهل انگاری حتی ساده تر از قبل، بار روی دوش یکدیگر می گذاریم. این روزها غم هست، دلتنگی هست و حسرت اتفاق‌های به ظاهر ساده ای که در دوران قرنطینه نشانم دادند که چقدر ب
برایت آیدا میشوم.خود خود لیلا میشوم.خواستی برایت هر شب امسال و هر سال یلدا میشوم. فقط با سودای آغوش تو دریائی میان صحرا میشوم.چکه چکه این دم و آن دم بر تنت جاری شده رسوای عالم و شیدا میشوم.با آشوب کابوس ها ساختهآرام و بی ادعا برایتشاعرانه ترین رویا میشوم.به شوق نفسهایت طعنه به بوران زدهبا صبا هم نوا و نجوا میشوم  عطرت از راه که برسد به هوایت بینا و زلیخا میشوم،برای گمراهی هایت گذری آشنا میشومخواستی برگردی صراطی مستقیم سوی کنعان و مبنا میشومس
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


 
دریافت
 
متن آهنگ:
 
ای غم ای همدم دست از سر دل بردار
ای شادی یک دم مرهم به دلم بگذار
دل جای شادی ست از غم شده ام بیزار
ای غم بیرون رو این خانه به او بسپار
ای دل زین غمها تن
دوست من
یکشنبه، 23 مهرماه 1351
پری مهربانم، تو هرگز از من نخواسته بودی که برایت چیزی بنویسم.
ولی امروز با وجود کسالتی که دارم، دلم می خواهد بنویسم و ناچارم این نیازم را اغنا کنم.
فکر کردم این بار برای تو بنویسم. برای مهربان ترین مهربان ها، برای کسی که با تمام وجود دوستش دارم.
من نیلوفری کوچک بودم که در کنار شط زلال محبت می زیستم؛ ولی برگهای درختان تنومندی که در کنار آن وجود داشتند، مانع از این می شدند که بتوانم از آفتاب، این نیروی حیاتی استفاده ک
۱. دو موضوع در ذهنم بود که در اولین فرصت بیایم و در دو پست جداگانه مفصلا در موردشان بنویسم. آن قدر فرصت نشد که الان یکی از موضوعها را یادم نمی آید چه بود! فقط می توانم امیدوار باشم تا زمانی که فرصت نوشتن دست بدهد (و من هم صمیمانه دستش را بفشارم!) این یکی موضوع در ذهنم بماند!

۲. آبی جان کامنتت برای پست قبل عااااالی بود. چون می خواستم جواب مفصلی برایش بنویسم، تا الان تاییدش نکرده بودم. ولی الان بدون جواب تایید می کنم (چون حیف است دیگران نخوانند) و حت
شب
نوزدهم

پدر ای
بابای خسته

شده زینب
دل شکسته

کدامین
ظالم تورا زد؟

که فرقت
در خون نشسته

حسینت
غریب است

حسن بی
شکیب است

به دل
خون به جان سوز

به لب
یامجیب است

علی جان
علی جان

***

ببندم
این طاق ابرو

به یاد
آن دست وبازو

اگر فرق
تو شکسته

ز مادر
پهلو شکسته

چه غمها
که دیدم

ستمها
کشیدم

ز داغت
پدر جان

خمیدم
خمیدم

***

دوباره
غم زد شراره

دلم گشته
پاره پاره

ببین از
چشمان زینب

چگونه
ریزد ستاره

تو وجه
خدایی

امیر
ولایی

اسیر
جهالت

شهید
جفایی

علی جا
گریه عاشقانه
در این مطلب از سایت جسارت می خواهیم در مورد گریه عاشقانه صحبت کنیم. امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش گروه اس ام اس سایت جسارت است مورد توجه قرار گیرد.
گریه عاشقانه دختر
باران که می بارد دلم برایت تنگ می شود
راه می افتم بدون چتر
من بغض می کنم ، آسمان گریه
 
 
 
 
کدام خیابان را بگردم ؟ کدام کوچه را ؟
بر کوبه ی کدام در بکوبم تا بر چارچوبش ظاهر شوی تو ؟ و بازم بشناسی مرا از من
به آغوشم بگیری و نپرسی هرگز که چه به روزگارم آورده است روزگار ب
نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس
دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس
گفتم سلام حافظ گفتا علیک جانم
گفتم کجا رَوی تو؟ گفت والله خود ندانم
گفتم بگیر فالی گفتا نمانده حالی
گفتم چه گونه ای تو گفتا در بند بیخیالی
گفتم که تازه تازه شعر وغزل چه داری
گفتا که می سرایم شعر سپید باری
گفتم زدولت عشق ؟ گفتا که کودتا شد
گفتم رقیب پس چی؟ گفتا که کله پا شد
گفتم کجاست لیلی؟ مشغول دلربایی؟
گفتا شده ستاره در فیلم سینمایی
گفتم بگو زخالش؟ آن خال آتش افروز
گفتا عمل نموده
۱. پسرخاله ام استوری گذاشته است که دلم دنیای بچگی را میخواهد که در آن نه استرسی بود نه غصه ای نه دردی... به نظرتان برایش بنویسم تو باید هم دلت بچگی را بخواهد! این ما بودیم که همیشه استرس خراب شدن بازیمان به دست تو را داشتیم و غصه بازیهایی که تو با جرزنی برنده می شدی را می خوردیم و فقط همین را کم داشتیم که کتکمان هم بزنی تا درد هم داشته باشیم؟! وگرنه تو که با آن همه مسخره بازی که سر ما و بازیهایمان در میآوردی و غش غش میخندیدی و کیف می کردی، باید هم ب
‍ درود همراهان گرامی#نقد_شعر #انجمن_ادبی_شعر_باران #مدیریت_برنامه ؛#بانو_مریم_راد #مورخ؛۹۸/۷/۹سه شنبه#ساعت_شروع ؛(۲۲)♋️☯♋️☯♋️☯پیوسته آزردی دلم را با ستم کاریاما نشد از عشق تو مایل به بیزاریهر شب قسم خوردم فراموشت کنم اماهر روز با فکر تو برگشتم به بیداریبا کوله بار خاطره در شهر میگردمهم خسته ام هم دلخوشم با کار اجباریشاید اگر کم رنگ تر بودی بدون تومیشد که راحت بگذرد شبهای تکراریآری تظاهر کن ولی من خوب میدانمگاهی تو هم در موج این غمها گرف
‍ درود همراهان گرامی#نقد_شعر #انجمن_ادبی_شعر_باران #مدیریت_برنامه :#جناب_فریدون_شایان_نیا#مورخ:۹۹/۱/۶چهارشنبه#ساعت_اجرا :(۲۲)♦️♦️♦️همینکه موی سیاهت دمی به شانه گرفتنگاهِ واژه گمانم نَمِ ترانه گرفتبه روی کاغذِ دفتر قلم چه می رقصیدحروف بی سر و ته، رنگِ شاعرانه گرفتشبیهِ بارش باران به قلبِ من باریدغزل شد و همه ابیاتِ عاشقانه گرفتعَنان نیشِ قلم را به هر طرف بردم،،نشد به جای دگر چون تو را نشانه گرفتاگر چه در غزلِ من هدف شدی اماهجومِ فاصله ه
دیشب بعد از نوشتن پستم، حسابی به موهام رسیدم و نوازششون کرد.. برنج دم کردم، سیب زمینی سرخ کردم و یک سالاد شیرازی خوشگل و دلبر آماده کردم. به نظرم سالاد شیرازی وقتی با حوصله و ریز خرد بشه، یه تابلوی هنری همه چیز تمامه که میتونه تمام حواس پنج گانه تو کامل به خودش اختصاص بده منم راستش حسابی باهاش عشقبازی کردم
همسر رسید خونه و من واقعا مصداق شعر ( از در، درآمدی و من از خود به در شدم) بودم .. چشمای مهربونو صورت آرومشو که دیدم،، دیگه روی پای خودم بند ن
دیشب بعد از نوشتن پستم، حسابی به موهام رسیدم و نوازششون کرد.. برنج دم کردم، سیب زمینی سرخ کردم و یک سالاد شیرازی خوشگل و دلبر آماده کردم. به نظرم سالاد شیرازی وقتی با حوصله و ریز خرد بشه، یه تابلوی هنری همه چیز تمامه که میتونه تمام حواس پنج گانه تو کامل به خودش اختصاص بده منم راستش حسابی باهاش عشقبازی کردم
همسر رسید خونه و من واقعا مصداق شعر ( از در، درآمدی و من از خود به در شدم) بودم .. چشمای مهربونو صورت آرومشو که دیدم،، دیگه روی پای خودم بند ن
نویسنده؛ علی جعفری مزینانی


یلدا فرصتی است مغتنم برای دیدارها؛ هنگامی که کشاکش روزگار ما را از دیدار آنانی که به چشمانمان نیازمندند باز می دارد تا با این بهانه بتوان دانه های نازک احساس را گلبوته کرد ودرخاطره ی گلها نشست ودرغایت مهربانی ها راچشید و مهر گلهای شقایق را در دلها کاشت  تا با گل سبز صداقت خانه ی دل را آباد تر کنیم.یلدا با اولین شب شروع  فصل زمستان و ماه دی آغاز می شود که غالباً با بارش برف یاباران که از بهترین نعمات الهی است همرا
     آشپزی ام خوب نیست ؛ اشک پشت پا بریزم برایت ؟:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::    چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند    گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی…  :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::    عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ..    امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ!    و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!    و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست…    و غمــت سـهم ِ مــن! :::::::::::::جمله های غمگ
     آشپزی ام خوب نیست ؛ اشک پشت پا بریزم برایت ؟:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::    چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند    گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی…  :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::    عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ..    امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ!    و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!    و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست…    و غمــت سـهم ِ مــن! :::::::::::::جمله های غمگ
  نشستم روی مبل روبه روی تراس؛ آسمونِ روبه روم یکپارچه سفیده و حتی رگه ای آبی توش نیست.. همونطور که چشمام محو این رؤیاست و گوشام از یک آهنگِ جذابِ فرانسوی پر شده ( Louane_Jour) ، می نویسمُ با کلمه ها عشقبازی میکنم...
   دیروز صبح دیر از خواب بیدار شدم. صبحانه مو آماده کردم؛ همیشه وقتی خطهایِ باریک و طلاییِ عسلو میریزم رویِ سفیدیِ خامه، به وجد میام. بعد دیگه پادکستم رو پلی کردمو لباسشویی رو روشن. ظرفهارو شستمو آشپزخونه رو برق انداختم.گردگیری کردمو ج
موج های ماندگار رادیو 
جمشید پوراحمدپروسه زمان در کالبد تمامی پدیده ها چقدر ملموس و ماندنی است ، رادیو پدیده ای بدون ضعف ، رادیو با اهالی صاحب نام و هنرمندش ۰  صدای جاودانه ایران و ایرانی ماند ۰ با رادیو بدون پرداخت هزینه و گرفتن ویزا به جهان سفر میکردیم ، رادیو دانشگاه غیر حضوری که هدفش ارائه فرهنگ و هنر غنی  ایران زمین برای شنوندگانش ۰ برنامه های رادیو کاملا تخصصی و ریشه دار و برنامه سازانش دارای دکتری آن برنامه ۰ رادیو در زمانی طرفداران
 
                          برای جلوگیری از فقر و بهبود وضعیت مالی  در هر روز 100 مرتبه « یا غَنی»((126))
بسم الله الرحمن الرحیم
 
 
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: ذکر «سبحان الله و الحمد الله و لا اله الاّ الله و الله اکبر» را زیاد بگوئید.چون در قیامت این اذکار با گروهی از فرشتگان و محافظ از پیش رو و پشت سر خواهند آمد. و این اذکار باقیات و صالحات می باشند.
 
در حالی که اهل دنیا دائم به ذکر دنیا مشغول اند و در لذت های دنیوی غوطه می خو
متن عاشقانه غمگین و احساسی
دردناک است دوست بداری و گمان کنی دوستت دارندحال آنکه او یگانه هستی تو باشد و تو یکی از هزاران لذت او …
غم انگیزترین جملات عاشقانه
نه تو رفتی نه من …تمام این تنهایی به خاطر آمدن یه غریبه بود !
جملات و عبارات غم انگیز
بهم میگفت با دنیا عوضم نمیکنه !راست میگفت با دنیا نه ، با یکی دیگه عوضم کرد
متن کوتاه غم انگیز
هـر روز صفحه ی نیازمندیـهــا را زیر و رو میکنــممیدانــم بالاخرهیک روزبه مــن لعنتی نیاز پــیدا میکنـــی . .
 سروده
راز فصول
دیر گاهی ست که یا د گرفته ام

رمز عاشقانه فصول را

فریاد بزنم

بهار و شکوفه هایش را

تابستان و میوه هایش را

پاییز و رنگهایش را

زمستان و باران هایش را

اغوای ماه و پلنگ

ادغام کوه وعقاب

دشت و بره

لحظه کوچکی ست زندگی

ماهشهرعلی ربیعی(ع-بهار)
 
تآملی بر کتاب پشت و رو اثر البرکامو
."گاه آرایه ها فرو می ریزند ،از
خواب برخواستن ...تراموی سوارشدن چهارساعت کار در دفتر یا کارخانه ...غذای خوب
...دوشنبه سه شنبه چهاشنبه پنجشنبه جمعه شنبه! زندگی
 
غم و حزن در کتب صوفیه  و عرفا حکایتی دیگر دارد . در باره غم گفته اند که غم ،غلبات احوال معشوق بر عاشق است و یا حالتی است که عاشق در مقابل هجوم خیال معشوق دارد . 
خوشا وقت شوریدگان غمش 
اگر زخم بیند اگر مرهمش 
عشق پیش از آنکه بجائی در آید ، حزن را می فرستد تا جایش را تمییز کند .چنانکه در کتاب  " مونس العشاق " سهروردی آمده است که : 
" حزن وکیل در عشق است .زیرا ،حزن و اندوه و غم می توانند سینه و آئینه دل را صاف کنند . " 
ناصحم گفت بجز غم چه هنر دارد عشق 
گ
درسایت خوب وکلای یاسا به طور کامل وجامع درمورد طلاق توافقی باشما صحبت میکند ودرمورد مراحل وراهکارها میگویدقسمتی ازاین سایت را باشما به اشتراک گذاشته ایم
طلاق توافقی چیست؟
شاید در کلام بشری، کمتر واژه ای را بتوان به تلخی طلاق و یا طلاق توافقی سراغ داشت که حکایت از غمها، دردها، رنجها و جدایی انسانها می کند. واژه ای که نمایانگر وجود اقیانوس متلاطم و ناامن برای کودکان بی گناه است که گاهی از ضربات طوفانهای سهمگین آن تا پایان عمر رهایی کامل نمی
87-  و من خطبة له (علیه السلام)
> و هی فی بیان صفات المتقین ، و صفات الفساق ، و التنبیه إلی مکان العترة الطیبة ، و الظن الخاطئ لبعض الناس <
عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَیْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَی نَفْسِهِ فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَی فِی قَلْبِهِ وَ أَعَدَّ الْقِرَی لِیَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ فَقَرَّبَ عَلَی نَفْسِهِ الْبَعِیدَ وَ هَوَّنَ الشَّدِی
راههای مختلف از بین بردن گناهان و جلب محبت الهی چیست؟  همان گونه که اعمال صالح و نیکوی انسان به واسطه برخی گناهان حبط و تباه می شود، بعضی از اعمال نیک نیز سبب تکفیر و از بین رفتن گناهان می گردد. در قرآن و روایات راهها و مصادیق فراوانی که موجب از بین رفتن گناه و آثار و عوارض آن، بلکه تبدیل سیئات به حسنات شده است. از مجموع آنها این مطلب به دست می آید که ایمان و عمل صالح و توبه و ترک گناهان کبیره، مطمئنترین راه از بین بردن گناهان گذشته و جلب محبّت ا
221-  و من کلام له (علیه السلام)> قاله بعد تلاوته < أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقابِرَ یَا لَهُ مَرَاماً مَا أَبْعَدَهُ وَ زَوْراً مَا أَغْفَلَهُ وَ خَطَراً مَا أَفْظَعَهُ لَقَدِ اسْتَخْلَوْا مِنْهُمْ أَیَّ مُدَّکِرٍ وَ تَنَاوَشُوهُمْ مِنْ مَکَانٍ بَعِیدٍ أَ فَبِمَصَارِعِ آبَائِهِمْ یَفْخَرُونَ أَمْ بِعَدِیدِ الْهَلْکَی یَتَکَاثَرُونَ یَرْتَجِعُونَ مِنْهُمْ أَجْسَاداً خَوَتْ وَ حَرَکَاتٍ سَکَنَتْ وَ لَأَنْ ی
فضایل حضرت علی اکبر(ع)
بعضی افرادبرروی بیوگرافی شخصیتهابسیارمانور می دهند. مابه این مسائل چندان اهمیت نمی دهیم. مثلا در مورد امام سجاد(ع) می
گویند زن ایشان ایرانی بوده؛ اما اولا اختلاف روایت است. شهید مطهری این مسئله راتایید نمی کنند ودکترجعفرشهیدی درکتاب زندگانی
امام سجاد(ع) دلایلی بررداین مسئله راآورده است.
درموردزندگانی حضرت علی اکبر(ع) نیزاختلاف است مثلا
سن ایشان را برخی زیر20سال وبرخی 25 یا 27 یا 29 سال نوشته اندوبرخی گفته اند نام مادر ای

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها